فیلم با صحنه‌ای آغاز می‌شود که “لورا” در حال فرار از دو مرد است و در ماشین زایمان می‌کند. پس از چند سال، او و دیوید زندگی آرامی دارند، اما آرامش آن‌ها زمانی مختل می‌شود که لورا در اتاق دیوید افرادی را می‌بیند. او باور دارد که این افراد اعضای یک فرقه هستند که می‌خواهند پسرش را بدزدند، هرچند پلیس هیچ مدرکی پیدا نمی‌کند. دیوید به‌طور ناگهانی بیمار می‌شود و خون استفراغ می‌کند، اما به شکل معجزه‌آسا بهبود می‌یابد.